هنر از منظر جامعه


اگر این تعریف را بپذیریم که جامعه شناسی علمی است که به مطالعه جامعه، روابط اجتماعی، پدیده های اجتماعی، نهادهای اجتماعی و فرهنگ می پردازد، در این صورت می توانیم از طریق هنر نیز به مطالعه جامعه و هنر بپر دازیم. لوئیس کوزر، جامعه شناس مشهور که ما در ایران او را اغلب با کتاب کلاسیک «زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی» می شناسیم، در کتاب «جامعه شناسی از طریق هنر» توضیح می دهد که ما می توانیم مفاهیم علوم اجتماعی مثل طبقه اجتماعی، ارزش اجتماعی، فرهنگ، جامعه و نقش اجتماعی را از طریق هنر و در آثار هنری ببینیم.
کوزر در این کتاب از لابه لای متون ادبی بزرگ شامل اشعار، رمان ها، نمایشنامه ها و ادبیات انگلیسی نمونه های ارائه کرده است که می توان در این متون گزینش شده نوعی بینش جامعه شناختی و تلقی از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی را مشاهده کرد. همان گونه که از طریق جامعه شناسی یک نوع باز نمایی عقلانی شده ،روشمند و منظم از رابطه انسان و جامعه ارائه می کنیم، هنر مندان نیز از طریق باز نمایی ابعاد مختلف زندگی اجتماعی نوعی بینش جامعه شناسانه برای ما تولید می کنند. مثلا یک نمایشنامه از شکسپیر وجود دارد که نشان می دهد که زندگی به مثابه یک تئاتر است و ما بازیگران تئاتر هستیم و هر کسی مجموعه ای از نقش ها را در این «تئاتر زندگی» عهده دار است.
نمایشنامه شکسپیر نظریه الوین گافمن و رویکرد کنش متقابل نمادین را برای ما تداعی می کند. نظریه گافمن و کنش متقابل نمادگرایان بر همین نظریه تئاتری زندگی استوار است. گافمن می گوید: زندگی مثل نمایشی است که یک پشت صحنه و یک روی صحنه دارد بدون وجود پشت صحنه امکان ندارد روی صحنه ای وجود داشته باشد اما ما به عنوان انسان زیاد به دنبال پشت صحنه هایمان نیستیم . کوزر همچنین مفهوم منزلت اجتماعی، طبقه اجتماعی و سلسله مراتب را در آن کتاب شرح می دهد. یکی از کارکرد های علوم اجتماعی این است که بر روی مسائل اجتماعی کار می کند. اینکه تشخیص می دهد مسائل اجتماعی چیست؟ مسائل اجتماعی چگونه به وجود می آیند؟ راه حل مواجه با مسائل اجتماعی کدامند؟ و در واقع نوعی بصیرت جمعی در مورد مسائل اجتماعی ارائه می کند.
همین کار را هنر نیز انجام می دهد. هنر نیز بخش عمده اش تاکید یر روی نکاتی است که یک درد اجتماعی و مسئله اجتماعی را تداعی می کند و سعی می کند یک بینش انتقادی ارائه دهد. بطور کلی می توان مشابهت های کارکردی زیادی بین هنرها و علو اجتماعی دید. بخش مهمی از کار کردهای علوم اجتماعی عبارت است از آشنا زدایی از زندگی اجتماعی، به شالوده شکنی روابط قدرت می پردازد، معنادار کردن زیست جهان، و کمک به شناخت و حل مسائل اجتماعی. این کارکردها را برای هنرها نیز می توان مشاهده کرد. اگرچه علوم اجتماعی و هنرها این کارکردها را با روش ها و ابزارهای متفاوتی انجام می دهند.
در ایران بحث جامعه شناسی از طریق هنر، بیشتر در زمینه ادبیات و با نام «اجتماعیات در ادبیات» در بین محققان علوم اجتماعی مطرح بوده است. منظور از اجتماعیات در ادبیات توجه به شیوه و نوع انعکاس موضوعات و مسائل اجتماعی در متون و آثار ادبی و بخصوص آثار کلاسیک ادبیات فارسی است. می توان اجتماعیات در ادبیات را شاخه ای از تحلیل محتوا متون کلاسیک فارسی دانست. در این زمینه معمولا جستجوی برای یافتن مباحثی مانند خانواده، کشاورزی، آداب و رسوم، وقایع و رخدادهای تاریخی، شیوه زندگی و فرهنگ در متون ادبی فارسی رایج است.
بنیان نظری اجتماعیات در ادبیات این است که در گذشته مردم ایران در زمینه زندگی اجتماعی، اندیشه ها و برداشت های شان را در لابلای متون مختلف ادبی منعکس و بیان می کرده اند. اجتماعیات در ادبیات فارسی به عنوان یک رویکرد ناسیونالیستی و پوزیتیویستی به ادبیات فارسی است. این بحث ابتدا توسط دکتر غلامحسین صدیقی، کسی واژه جامعه شناسی را معادل SOCIOLOGY قرار داد و نخستین مدرس ایرانی کرسی درس جامعه شناسی شد. این درس یکی از کارکردهایش مشروعیت بخشی و بومی ساز برای رشته تازه تاسیس یافته جامعه شناسی در ایران بود تا علوم اجتماعی غربی را ایرانی کند.
در عین حال، یک رویکرد واسط و میانی برای پیوند زدن منابع فرهنگی ایرانی با دانش های جدید بود. اما طی نیم قرنی که از تاسیس کرسی اجتماعیات در ادبیات فارسی می گذرد، جامعه شناسان و کارشناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی کمتر به آن توجه کرده اند. بلکه بیشتر توسط متخصصان و کارشناسان رشته های ادبیات فارسی با استقبال روبرو شده است
از این رو، در علوم اجتماعی اجتماعیات در ادبیات فارسی به مثابه یک ایده حاشیه ای بوده است و مبانی نظری و روش شناختی و مفاهیم و دستاوردهای آن هنوز تبیین نشده است. متون موجود در این زمینه اغلب انباشته از توصیف ها و گزیده هایی از متون کلاسیک ادبی است و کمتر می توان تحلیل ها و دیدگاه های تازه در آنها یافت. علت حاشیه ماندن این بحث تاحدودی به این واقعیت باز می گردد که درس و بحث اجتماعیات در ادبیات بیش از آنکه یک رویکرد علمی یا دانشگاهی به ادبیات تلقی شود، بیشتر یک رویکرد سیاسی به ادبیات و جامعه شناسی است. در عین حال، ناآشنایی محققان علوم اجتماعی با ادبیات هم می توان از عوامل موثر در این زمینه دانست.. امروز بحث جامعه شناسی از طریق هنر دارای ابعاد گسترده ای است
برای مثال، در رشته های مختلف جغرافیا، حقوق، اقتصاد، انسان شناسی، مدیریت و دیگر رشته های دانشگاهی، تلاش می شود تا پیوندها و نزدیک های شان را با ادبیات و هنرها بیابند و افزایش دهند. برای مثال، مفهوم فضا در رمان ها یک فعالیت علمی در جغرافیاست. در رشته جغرافیای فرهنگی که دانش بین رشته ای است مرکب از مطالعات فرهنگی، جغرافیا و ادبیات و بسیاری از دانش های دیگر، بررسی موضوعات جغرافیایی در قلمرو ادبیات، موضوع مهمی است.
همچنین، به منظور عامه پسند و جذاب کردن علوم، دانشمندان سعی می کنند تا متون علمی را با هنر بیامیزند و متون علمی بشدت بسوی بصری شدن در حال تحول هستند. امروز، فیلم ها و متون اینترنتی بیش از متون مکتوب رسمی دانشگاهی درکار اشاعه و انتقال علم هستند. ما در رشته هایی مانند تاریخ و باستان شناسی، می توانیم از طریق متون هنری بهتر با این رشته ها آشنا شویم. این مجموعه فعالیت ها را می توان هنر برای علوم اجتماعی نامید.
هنر از طریق جامعه شناسی

نه تنها آثار هنری انباشته از بینش های جامعه شناسانه اند، بلکه آثار جامعه شتاسانه نیز نوعی متن و اثر هنری اند. این موضوع ابعاد بسیار گسترده و در عین حال قابل بحث از جنبه های فلسفی و معرفت شناختی دارد که در اینجا تنها به برخی وجوه آشکارتر و ملموس و عینی آن می پردازیم. اولین نکته ای که در زمینه وجوه زیباشناختی آثار علمی باید به آن توجه نمود، این است که آثار علمی و از جمله متون علوم اجتماعی ناگزیر از مجاری زبان عبور می کنند. زبان نیز از طرق مختلف دربردارنده وجوه نمادین زیباشناسانه است. در اینجا به نحو مختصر این موضوع را توضیح می دهم. آثار علمی چه به صورت مونوگراف، کتاب، مقاله، عکس، صوت یا فیلم، در هر حال نوعی «متن» اند و در عین اینکه علم اند به نوعی هنرمندانه اند.
از این رو، همه «آثار علمی» دارای وجوه زیبا شناسانه اند. آثار علمی علوم طبیعی یا علوم اجتماعی برای اینکه تجسد و عینیت یابند و قابل انتقال بصورت پیام شوند، ناگزیر باید از یک «نظام نشانه شناسی» استفاده کنند. یعنی به صورت مکتوب یا تصویری یا شی نمادین، در هر حال دارای وجه نمادین و زیباشناسانه اند.
نه تنها دانشمندان ناگزیرند برای تولید و انتقال پیام های خود و برای تجسد و عینیت بخشیدن به ایده های انتزاعی خود از کلمات و نمادها مدد جویند بلکه از آنها ناگزیرند برای اینکه بتواند پیام ها و ایده های خود را به نحو موثر، نافذ، متقاعدکننده و به بهترین نحو گویا و مبین، به مخاطبان منتقل کنند و تاثیر و نفوذ و گستردگی لازم برای اثر خود ایجاد کنند نا گزیرند از «تمهیدات زیبا شناختی » گوناگون استفاده نمایند. در غیر این صورت مخاطب و کسانی که باید با دانشمندان ارتباط لازم را برقرار کنند قادر به بر قراری ارتباط نیستند. یک دانشمند در لحظه تحقیق و اندیشیدن هدف اش این نیست که به تولید اثر هنری بپردازد، اما بعد از شکل گیری ایده ها، در زمان انتقال این علم به دیگران و عینیت بخشیدن به آن، لا جرم باید به نمادها پناه ببرد.
بخصوص در مرحله انتقال و کار بست علم، علوم لاجرم همراه با ارزش های زیبا شناسی و جلوه های هنری اند. از این رو، تمام آثار علمی در تمام رشته ها و تخصص ها دربردارنده وجوه زیباشختی معینی هستند. این نکته درباره علوم انسانی و اجتماعی نیز به طریق اولی صدق می کند زیرا این علوم بیشتر ما انسان و امور عاطفی و احساسی او سروکار داریم. بنا براین، ما از طریق جامعه شناسی، هنر تولید می کنیم. ساز و کارهای زیباشناختی در آثار و متون علوم اجتماعی تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تنها در پرتو ظهور نقدهای ضدتحصل گرایی پست مدرن دهه های اخیر نوعی توجه به ابعاد زیباشناختی متون علوم انسانی شکل گرفته است. این توجه بیشتر جنبه انتقادی دارد. و هدف آن نشان دادن وجوه ذهنی، خلاقه، غیرعینی، و شیوه هایی است که ارزش ها و احساسات و برداشت های شخصی محققان اجتماعی در تحقیقات شان، نفوذ می کند. بیان این که علوم اجتماعی بیش از آنکه علم باشند، هنرند و از جنس اما از زاویه دیگری نیز می توان به جنبه های هنری و زیباشناسانه متون علوم اجتماعی نگریست. اینکه زیباشناسی پاره ای از ارزش های این علوم است و در خدمت هدف های این علوم. اجازه دهید در اینجا به نحو مختصر برخی از وجوه زیباشناختی در متون علمی و بخصوص علوم اجتماعی را توضیح دهم. در شعر و ادبیات ما از تمهیدات و صنایع ادبی مختلف مانند تمثیل، استعاره، تصویر گری، تشبیه، کنایه، ابهام، ایهام، اصطلاح، روایت پردازی و مثل استفاده می کنیم«دانش های انسانی» اند.
این آرایه ها و تمهیدات ادبی را در متون علمی و بخصوص علوم اجتماعی نیز استفاده می کنیم. در علوم اجتماعی چون با امور انسانی سر و کار داریم بیشتر از این آرایه ها بهره می گیریم. برای مثال، بسیاری از مفاهیم به کار گرفته شده در علوم اجتماعی، استعاره اند. مفاهیم جامعه، فرهنگ، تکامل، طبقه، نظام اجتماعی، کارکردگرایی، ساختار، ارزش های اجتماعی، استعاره اند. در عالم خارج معادل مادی و تجسد یافته ملموس و معین برای هیچیک از مفاهیم مذکور وجود ندارد. مثلا، چیزی به نام جامعه وجود ندارد. جامعه، مفهوم انتزاعی و «انتزاع شده» است که ما به نحو استعاره ای آن را خلق کرده ایم.
همچنین در متون علوم اجتماعی انباشته از توصیف هایی است که به کمک صنایع ادبی روایت پردازی و تصویرگری ارائه شده اند. این امر بخصوص در متون اتنوگرافیک بهتر و آشکارتر می توان مشاهده کرد. آثار هنری مانند رمان و شعرها انباشته از تصاویر است. این تصاویر جنبه خلاقه، ذهنی، احساسی و عاطفی دارند. جامعه شناس نیز همین تصویر گری ها را ارائه می کند، منتهی به نحو آشکاری باز نمایی هنری نمی کند بلکه واقعیت ها را تصویر گری می کند. جامعه شناس تلاش می کند به کمک تصویرگری و روایت پردازی، مستندسازی کند.
یکی از نکات مهم در بحث هنر از طریق جامعه شناسی، نقش هنری و زیباشناختی است که رسانه ها و ابزارهای ثبت و مستندسازی آثار علمی در هنگام تولید و انتقال این پیام ها ایجاد می کنند. جامعه شناس، انسان شناس و بطور کلی محقق و دانشمند برای اینکه بتواند تبیینی از واقعیت ارائه کند باید توصیف کند. در توصیف به دنبال این هستیم که واقعیت چیست. جامعه شناس مانند هنرمند از ابزارهای توصیف مثل فیلم، عکس، نقاشی، ضبط صوت، تصاویر، اشیا استفاده می کند . این ابزارها، هیچگاه به نحو کامل در اختیار و کنترل دانشمند و محقق نیستند. بلکه این ابزارها امکان ها و در عین حال محدودیت هایی برای محقق فراهم می سازند و بر کیفیت و چیستی پیام و ایده ای که خلق می کنند تاثیر می گذارند. یکی از تاثیرات این ابزارها و رسانه ها، تاثیر زیباشناسانه است.
شهین فرتوزی





قسمت نظرات غیر فعال میباشد

یادداشت روز


وجود دبیرخانه دائمی جشنواره تولیدات مراکز استانی ضروری است

برای برپایی کیفی‎تر جشنواره صرفا تعداد شمارگان آن، ارتقای کیفی به جشنواره نمی‎دهد، بلکه در جهت پیشرفت دوره به دوره آن، باید دبیرخانه‎ای مرکزی به‎صورت دائمی تشکیل و در فاصله برپایی دوره‎های مختلف جشنواره به‎طور فعال‎تری عمل کنند. تشکیل دبیرخانه دائمی و برگزاری کارگاه‎های توجیهی ویژه هنرمندان موجب برقراری ارتباط مستحکم بین هنرمندان با جشنواره و تبیین اهداف برای آنان می‎شود تا با توجیه درست بتوانند آثاری متناسب با اهداف جشنواره تولید و از ارسال آثار آرشیوی پرهیز کنند.

بسیاری از از آثار راه‎یافته به چنین جشنواره‎هایی معمولا آرشیوی بوده و بعضی از آن‎ها به جشنواره‎های مختلف راه یافته‎اند، درحالی که می‎توان با ایجاد دبیرخانه دائمی و فعال به سیاست‎گذاری و توجیه هنرمندان پرداخته و تولیدات فاخری متناسب با موضوع و اهداف برگزارکنندگان جشنواره اقدام کرد. هدف از برپایی این جشنواره‎ها کمک به ارتقای سطح خلاقیت و اندیشه هنرمندان جوان است تا بتوانند با خلق آثار محکم و متناسب با موضوع جشنواره، هنرآفرینی کنند. تداوم جشنواره باعث ایجاد انگیزه بیشتر در جامعه جوان هنرمندان خواهد شد و آنان را وادار می‎کند که به موضوعات مطرح شده در جشنواره عمیق‎تر فکر کنند و از نگاه هنری اثر خلق کنند.

تناسب آثار با ماموریت‎های محوری حوزه هنری از جمله دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، خانواده و بیداری اسلامی از مهمترین ملاک‎ها در این زمینه است. این آثار متناسب با این سیاست‎ها و از بعد مسائل فنی، هنری و زیبایی‎شناسی ارزیابی و داوری می‎شوند. قزوین از دیرباز در زمینه هنرهای تجسمی از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است و به‎واسطه همین ویژگی برجسته، شایستگی و استحقاق این را دارد که دبیرخانه بخش تجسمی تولیدات مراکز استان‎ها را از صفر تا صد بر عهده داشته باشد.

کشف استعدادهای جوان و هدایت آن‎ها مهمترین رسالت جشنواره‎های هنری است. اگر برپایی این جشنواره‎ها صرفا برای برگزاری باشد، بیشتر به‎منزله یک کار نمایشی است، اما اگر به‎صورت کیفی‎تر و دائمی‎تر باشد، می‎توان استعدادهای زیادی را در تمام حوزه‎های مختلف شناسایی و به رشد کمی و کیفی آنها کمک کرد.

 

تولیدات مراکز استان


مصاحبه و گفتگو


گالری تصاویر


فراخوان جشنواره