نقاب هایی که پیر شده اند!




هادب مشهدی/بسیار زیبا، نکو و پسندیده است که شخصیت های فولکلور ایرانی را به کودکان و نسل های متاخر شناساند. اما می دانیم که این اتفاق از طرق مختلف و متعدد محقق می شود؛ بسیار پسندیده تر خواهد بود که این اتفاق را تئاتر سامان دهد، چراکه حتما اتفاق دیگری را هم در پی خواهد داشت، آشناسازی کودکان با شعور دراماتیک که به حق می توان گفت، نبود آن در کشور ما یکی از بزرگترین معضلات فرهنگی محسوب می شود. به نظر می رسد نمایش خاله سوسکه کجا می ری با چنین رویکردی سامان یافته است. اما یک مساله اساسی مطرح است؛ این که آیا آن رویکرد دوم همُ محقق شده است یا خیر؟ این اثر توانسته است شاخصه های یک اثر دراماتیک را تولید کند، تا متعاقب آن، مخاطبش که کودکان هستند به وسیله ها در معرض چالش قرار گیرند و دنیایی تازه را کشف کنند؟ با دقت در برخی عناصر تشکیل دهنده این اثر به سادگی می توان به این نتیجه رسید که نویسنده، در تحقق این امر ناکام مانده است. نمایش به وسیله تعدادی از صحنه یاران آغاز می شود، ایشان اعلام می کنند که می خواهند قصه بگویند، کتاب خاله سوسکه را در صحنه می یابند و آن چه در ادامه باید ببینیم را در غالب نمایش بازسازی می کنند. اما هر لحظه تلاش منتقد برای یافتن شاخصه های درام ناکام می ماند، چراکه می توان حتی بدون تلاش و تقلای اضافه دریافت که آن ها تنها در حال بازخوانی داستانی بر صحنه تئاتر هستند، البته باید گفت که نویسنده سعی داشته است که بستری غیر از آن چه ذکر شد در معرض توجه مخاطب قرار دهد، اما این تلاش ها در بدو تولد مرده اند. نویسنده به سرعت از این دست اتفاقات جدا شده و باز در مسیر همان قصه قرار گرفته است. آن اتفاقاتی که قرار است تعلیق ایجاد کنند، قرار است حلقه های زنجیره درام را قوام بدهند، به سرعت همان رنگ و بوی شناخته شده و تکراری قصه گویی را می یابند، همان قصه گوها به سرعت این نقص را می سازند، یعنی وارد صحنه می شوند و ادامه داستان را تعریف می کنند. متعاقب این نقص دیگر نمی توان منتظر شخصیت هایی کنش گر شد، آن ها اسیر و درگیر همان بافت داستانی هستند، به عبارتی از لا به لای اوراق همان کتاب بزرگ بیرون نمی آیند. مساله مهم دیگری که می توان مطرح کرد این است که آیا معرفی شخصیت های فولکلور به تنهایی می تواند بستر تولید یک نمایش باشد؟ البته باید گفت که نمی توان به سادگی چنین رویکردی را برای این نمایش تعریف کرد، چراکه در خلال طرح این قصه، درست به همان شکلی که در کل ادبیات ایرانی سراغ داریم، پیام هایی بهداشتی عرضه می شود، که به طور شفاف نمی توان حتی تصور کرد که به کار کودکان باهوش این روزگار بیایند، در طرح همین مسائل هم می توان نقص هایی را یافت، به این ترتیب که، آن چه مولف اثر، کودکان را در حین پیشرفت داستان، از آن بر حذر می دارد کمی با دنیای کودکی فاصله دارد و چخ بسا برای کودکان اگر شناخته شده نباشد دغدغه نیست. این مساله را در پهنای تمام آن چه در کشور ما تحت عنوان محصولات فرهنگی و هنری برای کودکان عرضه می شود، نیز می توان دید. پرداختن به این آسیب فرهنگی مطمئنا از حوزه این بحث خارج است، اما دیگر برخی وجوه آن را می توان در بستر همین نمایش بازیافت. برای طرح دقیق تر این مساله می توان این سوال را طرح کرد که در تولید این اثر نقش و جایگاه کودکان کجاست؟ حتی نقش هایی را که به راحتی می توان به کودکان سپرد بزرگسالان بازی می کنند، حال این که در تئوری های جدید مبنی بر این که هنر برای کودکان را باید به هنر کودکان بدل کرد، را باید بسته بندی شده رها کرد. در شکل و صورت اجرا، شاهد فقط آن چیزهایی هستیم که می تواند برای هر کودکی جذاب باشد و او را تا لحظه پایانی بر سر نمایش میخکوب کند، مثل موسیقی؛ اما این اتفاق به راحتی می تواند کارگردان و عوامل را در سنجش کارشان گمراه کند. با توجه به این معیارها می توان به این نتیجه رسید که در جریان رویکردهای فرهنگی ای که برای کودکان عرضه می شوند معیارهایی مناسب و کارآمد برای سنجش وجود ندارد؟ بدیهی است که اگر پاسخ مثبت باشد می توان آن را به عنوان معضل و مشکلی سترگ در مسیر فرهنگ سازی در جامعه ایرانی تلقی کرد.



قسمت نظرات غیر فعال میباشد

یادداشت روز


وجود دبیرخانه دائمی جشنواره تولیدات مراکز استانی ضروری است

برای برپایی کیفی‎تر جشنواره صرفا تعداد شمارگان آن، ارتقای کیفی به جشنواره نمی‎دهد، بلکه در جهت پیشرفت دوره به دوره آن، باید دبیرخانه‎ای مرکزی به‎صورت دائمی تشکیل و در فاصله برپایی دوره‎های مختلف جشنواره به‎طور فعال‎تری عمل کنند. تشکیل دبیرخانه دائمی و برگزاری کارگاه‎های توجیهی ویژه هنرمندان موجب برقراری ارتباط مستحکم بین هنرمندان با جشنواره و تبیین اهداف برای آنان می‎شود تا با توجیه درست بتوانند آثاری متناسب با اهداف جشنواره تولید و از ارسال آثار آرشیوی پرهیز کنند.

بسیاری از از آثار راه‎یافته به چنین جشنواره‎هایی معمولا آرشیوی بوده و بعضی از آن‎ها به جشنواره‎های مختلف راه یافته‎اند، درحالی که می‎توان با ایجاد دبیرخانه دائمی و فعال به سیاست‎گذاری و توجیه هنرمندان پرداخته و تولیدات فاخری متناسب با موضوع و اهداف برگزارکنندگان جشنواره اقدام کرد. هدف از برپایی این جشنواره‎ها کمک به ارتقای سطح خلاقیت و اندیشه هنرمندان جوان است تا بتوانند با خلق آثار محکم و متناسب با موضوع جشنواره، هنرآفرینی کنند. تداوم جشنواره باعث ایجاد انگیزه بیشتر در جامعه جوان هنرمندان خواهد شد و آنان را وادار می‎کند که به موضوعات مطرح شده در جشنواره عمیق‎تر فکر کنند و از نگاه هنری اثر خلق کنند.

تناسب آثار با ماموریت‎های محوری حوزه هنری از جمله دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، خانواده و بیداری اسلامی از مهمترین ملاک‎ها در این زمینه است. این آثار متناسب با این سیاست‎ها و از بعد مسائل فنی، هنری و زیبایی‎شناسی ارزیابی و داوری می‎شوند. قزوین از دیرباز در زمینه هنرهای تجسمی از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است و به‎واسطه همین ویژگی برجسته، شایستگی و استحقاق این را دارد که دبیرخانه بخش تجسمی تولیدات مراکز استان‎ها را از صفر تا صد بر عهده داشته باشد.

کشف استعدادهای جوان و هدایت آن‎ها مهمترین رسالت جشنواره‎های هنری است. اگر برپایی این جشنواره‎ها صرفا برای برگزاری باشد، بیشتر به‎منزله یک کار نمایشی است، اما اگر به‎صورت کیفی‎تر و دائمی‎تر باشد، می‎توان استعدادهای زیادی را در تمام حوزه‎های مختلف شناسایی و به رشد کمی و کیفی آنها کمک کرد.

 

تولیدات مراکز استان


مصاحبه و گفتگو


گالری تصاویر


فراخوان جشنواره